۱.منشا فراماسونری به زمان مصر باستان و فراعنه بازمی گردد اما فرضیه های علمی و تاریخی وجود دارند که ابراز می دارند احتمالاً مصریان باستان، تعالیم ماسونی را از بابلیان مهاجر آموخته اند

۲.با افول قدرت مصر و پیامبری حضرت موسی علیه السلام و به دنبال آن نابودی فرعون به خواست خداوند متعال گروهی از مردم مصر (بنی اسرائیل) به صحرای سینا رفته و در آنجا ساکن شدند

۳.با تاخیر چند روزه حضرت موسی علیه السلام که به امر خداوند به کوه طور رفته بودند مردم بنی اسرائیل به گوساله پرستی روی آوردند و حضرت موسی علیه السلام پس از بازگشت این گوساله را از بین بردند و بنی اسرائیل دوباره خداپرست شدند

۴.پس از درگذشت حضرت موسی علیه السلام پیامبرانی که به سوی این قوم فرستاده شدند هیچ کدام قدرت حضرت موسی علیه السلام را نداشتند و قوم بنی اسرائیل شروع به رواج دادن اعتقادات ماسونی مصر باستان که آن ها را در مصر و در زمان فراعنه آموخته بودند کردند.

۵.این تعالیم در بین بنی اسرائیل رواج یافته و با تعالیم شرک آمیز فلسطینیان باستان (نه اعراب امروزی فلسطین) آمیخته شده و منجر به شکل گیری تعالیم مختلطی به نام کابالا شد.

۶.سپس خداوند حضرت داود علیه السلام و حضرت سلیمان علیه السلام را به سوی این قوم فرستاد که آنها بنی اسرائیل را به اوج قدرت رسانده و حضرت سلیمان علیه السلام تمامی وسائل جادوگری اهالی کابالا و علائم و اوراد مربوط به آنها را توقیف کرد.

۷.پس از درگذشت حضرت سلیمان قوم بنی اسرائیل(اهالی تعالیم کابالا) به ایشان تهمت جادوگری زدند.(آیه ۱۰۲ سوره بقره)

۸.سپس جادوگران و کاهنان معابد تعالیم کابالا و ترویج آن را از سر گرفتند

۹.بنی اسرائیل توانایی حکومت را از دست دادند و تحت حکومت رومیان قرار گرفتند.

۱۰.سپس حضرت عیسی علیه السلام ظهور کردند که قوم بنی اسرائیل به ایشان نیز آزار رساندند.

۱۱.حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ظهور فرمودند و ایشان نیز از آزار و اذیت این قوم در امان نبودند.

۱۲.در زمان رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اورشلیم به دست ایرانیان فتح شد .

۱۳. سپس مجددا اورشلیم به دست رومیان افتاد.

۱۴. پس از آن مسلمانان اورشلیم را فتح کردند و از آن پس نام آن به بیت المقدس تغییر یافت.

۱۵.در جنگ های صلیبی بارها این شهر بین مسلمانان و صلیبیان رد و بدل شد.

۱۶. در پی اشغال قدس توسط صلیبیان، بسیاری از شوالیه ها و سربازان در قدس ساکن شدند. عده ای از این شوالیه ها، مأمور نگهبانی از معابد مخصوصآً معبد موسوم به معبد سلیمان شدند که اینان شوالیه های معبد نامیده می شدند.آنها که از طرف خود شخص پاپ انتخاب شده بودند از احترام و قدرت زیادی برخوردار بودند پس از مدتی این گروه شروع به کند و کاو در زیر معبد سلیمان کردندکه آثار تونل های حفر شده توسط این افراد هنوز هم قابل مشاهده است طبق شواهد به دست آمده شوالیه های معبد در زیر معبد سلیمان اجسامی فرازمینی و دلایلی برای رویگردانی از مسیحیت پیدا کردند و به کلی از مسیحیت و اعتقاد به خداوند رویگردان شدند که احتمال می رود همان تعالیم توقیف شده از جانب حضرت سلیمان علیه السلام بوده باشد در نتیجه ی این عمل و مجاورت و نزدیکی شوالیه ها با کاهنان یهودی معبد سلیمان، آنان به تدریج تعالیم ماسونی را از یهود یاد گرفتند.

۱۷.پس از مدتی که حاکمان متعصب مسیحی متوجه این موضوع شدند در صدد از بین بردن این گروه برآمدند و علیرغم فرار شوالیه ها اکثر آنها را به طرز فجیعی به قتل رسانده و بزرگان آنها را در خواب خفه کردند ولی با این حال عده ای از این شوالیه ها موفق به فرار شده و به اسکاتلند که در آن زمان از پاپ تبعیت نمی کرد رفتند.

۱۸. با فرار این شوالیه ها تعالیم شیطانی کابالا به اروپا راه یافت.

۱۹.ماسون ها در اسکاتلند اولین لژ مخفی خود موسوم به لژ« وال بیلدرز » یا « لژ کهن اسکاتلند » که امروزه نیز فعالیت می کند را بنا کردند.

۲۰.با ضعیف شدن کلیسا در قرن ۱۸ میلادی ٬ ماسون ها فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کرده و در نقاط مختلف اروپا شروع به ساختن لژ های متعدد کردند.

و این تازه آغاز اوج گیری فراماسونری بود ...

همونطوری که در خود مقاله هم اومده بیشتر در مورد فراماسونها قضاوت های خلاف واقع و احساسی میشه. میخواستم یه چیزی بزارم که دربارشون فقط توضیح داده باشه و قضاوت نکرده باشه. متأسفانه یه عالمه مقالات ضد و نقیض وجود داره که کاملاً مشهوده که خلاف واقع هستن. مخصوصاً بعد انقلاب حتی به شیطان پرستی هم بعضی ها ربطش میدن. در صورتی که از نظر من یه واقعیت تاریخی، مربوط به یه برهۀ خاصی بوده و باید اعمال آنها را نقد کرد و نه ریشه شون و.......... نشان بارز اینکه خیلی از این افکار ساختۀ ذهن های بیمار هست، اینه که فراماسونهایی بودند که با اهداف متضاد هم عمل میکردن. مثله اینه که بگیم خانه های تیمی قبل از انقلاب همه یکی بودند، در حالی که مجاهدین، خانه تیمی داشتن، کمونیستها داشتن، ملی مذهبی ها داشتن، مذهبی ها داشتنو......... ولی به خاطر برداشت عوامانه ای که معلوم نیست ریشه اش کجای تاریخ هست، فراماسون تبدیل به یک فحش شده و هرکی هر صفت بدی داشته به فراماسونهای ذهنی خودش چسبونده. برای مطالعه وقایع باید به دنبال حقیقت بود که مخصوصاً دربارۀ اینا خیلی خیلی سخت میشه پیداش کرد.

فراماسونری عمده ی تعلیمات خود را از حکومت طاغوتی و شیطانی مصر باستان کسب کرده است، هر چند تعالیم اندکی نیز از بقیه ی حکومت های الحادی فراگرفته است. در هر صورت رد پای حکومت طاغوتی فرعون های مصر باستان را می توان در سراسر تعالیم ماسونی یافت.

شواهدی که بر این مدعا صحه می گذارند، به قرار زیرند:

1 – نقوش اهرام، مجسمه های ابوالهول و همچنین نوشته های هیروگلیف در سراسر لژها و نشریات ماسونی به چشم می خورد.

2 – دعاهایی که فراماسون ها می خوانند، مملو از عبارات مصری است که در زمان فراعنه استفاده می شد. برای نمونه: (مَعَت نِب مِن آ، مَعَت بَ آ = بزرگ است استاد فراماسونری ، بزرگ است روح فراماسونری)

3 – یکی از نمادهایی که در فراماسونری کاربرد فراوان دارد، علامت و نماد « چشم جهان بین :All seeing eye » است که به صورت یک هرم و چشم در انتهای آن می باشد. این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان بوده است.

تا گرد تعیّن نفشانی ای دل .......... مشکل که شهود حق توانی ای دل

خواهی که بری راه به سر منزل او ... میرو به نشان بی نشانی ای دل

4 – « ستاره ی شش گوش » علامت و نماد بحث برانگیز فراماسونها.

این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی مصر باستان ساخته شده است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های ماه و خورشید و.... است. البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. نکته ی مهم این است که این تفکر تعادل عالم خلقت، متفاوت با دیدگاه اسلام است. در اسلام نیز مفهوم تعادل وجود دارد، اما در دیدگاه اسلامی، این تعادل مخلوق خداوند یکتاست. امّا در مکاتب شرک آمیز نامبرده، این تعادل را خدایان مختلفی با کمک هم ایجاد کرده اند. برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایانIsis و Osiris، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است.

نکته ی عجیبی که وجود دارد، این است که شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می دانند و از آن در مراسم شیطانی خود استفاده می نمایند. در کتاب « Web of Darkness : شبکه ی تاریکی » اثرSean Sellars (شیطان پرست معروف) در زیر این علامت نوشته شده است :

« این علامت، قوی ترین علامت در شیطان پرستی است. ستاره ی شش گوشه از شش ضلع، شش گوشه (زاویه) و شش مثلث کوچک درست شده است که معرّف عدد 666 می باشد. » این عدد در بین مسیحیان و نیز شیطان پرستان عددی ویژه و خاص است و نشان دهنده ی دجال یا Antichristمی باشد.

هدف اصلی شیطان پرستان و فراماسونها به حکومت رساندن Antichrist است؛ به همین دلیل است که ستاره ی شش گوش، بهترین و قوی ترین نمادشان محسوب می شود.

در ادامه در کتاب نوشته شده است که حتی کلمه ی « hex » که در زبان انگلیسی به معنی نفرین و تلاش برای آسیب رساندن می باشد، از کلمه ی « HEXAGRAM : ستاره ی شش گوش » گرفته شده است. .

5 – افسانه ی ایزس (Isis) یا زن بیوه، نیز از دوران مصر باستان اقتباس شده است. فراماسونها اعتقاد دارند که تمام ماسونها فرزندان زن بیوه می باشند. همان طور که ذکر شد در باور مصریان قدیم، Isis و Osiris الهه های مصر باستان بودند که در اثر ازدواج آنان تعادل طبیعت به وجود آمد. بعد از مدتی Osiris مرد و خدای شهر های مردگان گشت. بدین ترتیب Isis بیوه شد.

6-علامت آنخ (Ankh) که نماد Isis است و در لژهای ماسونی به کار می رود.این علامت امروزه به عنوان سمبل جنس زن و نشانه ی فمینیست ها (Feminists) نیز به کار می رود.رواج تفکر فمینیستی در جهان نیز مشکوک بوده و احتمالاً توطئه ای از جانب ماسون ها می باشد. (فمینیسم دیدگاه تساوی حقوقی زن و مرد اسلام و سایر ادیان الهی را قبول ندارد و به بهانه ی احقاق حقوق زنان، در جهت اهداف استعماری قدم برمی دارد.)

7 – ستون سنگی با نوک هرمی (Obelisk): این نماد که نماد زایندگی و باروری در مصر باستان بوده است، در بناهای ماسونی متعددی به کار رفته است.